نمي دانم.
شايد باران چيزي را به خاطرم آورده باشد
كه دلم مي خواهد گريه كنم.
ð
در نيم روز گرفته يِ چند شنبه
از نمي دانم كدامين فصل
چه ناگهان و با شكوه مي گذري
از منظر دلتنگي هاي من.
چه با وقار.
چه بي خبر.
و فاصله ي بين ما را
باران
پر كرده است.
ð
نمي دانم.
شايد باران چيزي را به خاطرم آورده باشد
كه دلم مي خواهد گريه كنم.
شهرام غلامي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر