آورده اند كه شاهان شاهي ذهاك يك هزارسال بود كم از يك روز...
در اين روزگار ِ از هزار يك روز كم
برادرم
تنها يكي از ما دو تن.
يا تو.
يا من.
ð
برو.
و به فردا بگو
كه ما چه گونه مي خنديديم.
چه گونه مي گريستيم.
كه ما نيز مردم زادگان بوديم
و زندگي را
دوست مي داشتيم.
شهرام غلامي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر